|
کودکی کنجکاو می پرسد:: ایها الناس ، عشق یعنی چه؟ دختری گفت: اولش رویا آخرش بازی است و بازیچه مادرش گفت: عشق یعنی رنج پینه و ز خم و تاول کف دست پدرش گفت: بچه ساکت باش بی ادب ، این به تو نیامده است رهروی گفت: کوچه ای بن بست سالکی گفت: راه پر خم و پیچ در کلاس سخن معلم گفت : عین و شین است و قاف ، دیگر هیچ دلبری گفت: شوخی لوسی است تاجری گفت : عشق کیلو چند؟ مفلسی گفت: عشق، پرکردن شکم خالی زن و فرزند شاعری گفت: یک کمی احساس مثل احساس گل به پروانه عاشقی گفت: خانمان سوز است بار سنگین عشق بر شانه شیخ گفتا: گناه بی بخشش واعظی گفت : واژه بی معناست زاهدی گفت: طوق شیطان است محتسب گفت: منکر عظما است قاضی شهر عشق فرمود حد هشتاد تازیانه به پشت جاهلی گفت: عشق را عشق است پهلوان گفت: جنگ آهن و مشت رهگذر گفت: طبل تو خالی است یعنی آواز آن ز دور خوشست دیگری گفت: از آن بپرهیزید یعنی از دور کن بر آتش دست چون که بالا گرفت بحث و جدل بین آن قیل و قال من دیدم طفل معصوم با خودش می گفت: من فقط یک سوال پرسیدم
[ جمعه 1 فروردين 1393برچسب:کودک کنجکاو, ] [ 13:11 ]
[ Ali Moradpuri ][ بازديد : 1984 ]
تعداد صفحات : 11
صفحه قبل 2 3 4 5 ... 11 صفحه بعد
|
.تمامي حقوق مطالب اين سايت براي وبلاگی نوین و پرمحتوا محفوظ ميباشد و کپي برداري از آن به هر نحوي پيگرد قانوني خواهد داشت
|